۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

گزارش صعود سبلان

از هر چه بگذریم، سخن «کوه» خوشتر است.
اول می خواستم با ارائه ی یه گزارش تصویری، مفید و مختصر از کنار برنامه بگذرم؛ اما حقیقتن از سبلان راحت گذشتن، روا نیست.
سبلان یا به قول آذری ها «ساوالان» ، با عظمت و زیبایی بی نظیرش ، به حق عروس قله های ایرانه. آتشفشان خاموش، آرام، بلند، استوار، مادر چشمه های گرم و جوشان، سنگ صبور اهالی سخت کوش اردبیل، پر از خنکی آب، پر از شیرینی عسل.
عجب هوایی داشت! پناهی خنک و دل انگیز برای گریز از گرمای وحشتزای فارس.
هرچی بیشتر به سمت شمال کشور می رفتیم هوا خنک تر می شد.
دمدمای غروب جمعه 23 مردادماه 88 ، از حوالی رودبار و منجیل که می گذشتیم، رفته رفته ابر و مه هوا غلیظ تر می شد. بوی نم، بوی بارون، بوی شالیزار، بوی دریا.

شب رو آستارا خوابیدیم. تاریک روشن صبح زیبای اولین روز هفته، گردنه ی حیران رو پشت سر گذاشتیم و تو یکی از پارک های اردبیل تو هوای فوق العاده خنک، صبحونه خوردیم.
دغدغه ی نامناسب بودن هوا برای صعود، آزاردهنده بود.
به تصمیم سرپرست راهی سرعین شدیم تا از چشمه های آب گرمش استفاده کنیم و بعد از ظهر اگر هوا بهتر شد بریم به سمت قوتورسوئی و شابیل (اول مسیر صعود).
از استخر که بیرون اومدیم، آفتاب کمی از پشت ابرها خودنمایی می کرد. اما ناراحتی ای که برای یکی از اعضا پیش اومد ما رو حدود سه، چهار ساعت حوالی درمانگاه و مطب دکتر نگه داشت.
مسیر شابیل از اردبیل به سمت مشکین شهر می رفت و نیمه های راه وارد یه فرعی می شد و از شهر کوچک فخر آباد می گذشت. حدود 140 کیلو متر راه بود و ما وقتی رسیدیم که هوا رو به تاریکی بود. شابیل منطقه ای مسکونی نبود. مکانی تفریحی و سرسبز بود با یه استخر آب گرم.

از اونجا یه جاده خاکی تا پناهگاه (ارتفاع 3500 متر) می رفت که لندروورهای کرایه ای توی مسیر رفت و آمد می کردن. هوا تاریک و مه آلود بود و سه چهار ساعت هم تا پناهگاه راه بود. مجبور شدیم 2 تا لندروور کرایه کنیم وبرای به موقع به پناهگاه رسیدن، از لذت کوهپیمایی صرف نظر کنیم.
پناهگاه بزرگ و مجهز بود. با بوفه و امانتداری و سرویس بهداشتی و چندین قسمت مجزا برای استفاده ی کوهنوردها.

صبح روز یکشنبه 25 مرداد، قبل از ساعت 5 بیدار شدیم و 5:15 همه بیرون بودیم. بعد از کمی نرمش، ساعت 5:35 راه افتادیم.
مسیر شیب ممتد و نسبتن یکنواختی بود تا قله.
زیر پا هر چی بود سفیدی مه بود و بالا آبی گسترده ی آسمون. ما بودیم و کوه. سنگ های گرانیتی و سیاه، گل های سفید و بنفش، و به ندرت سفیدی برف.



نمای زیبایی از چندین برکه تو دامنه های کوه از بالا پیدا بود که از انعکاس نور آفتاب مثل آیینه می درخشید.
هوا سرد بود باد می وزید. پرچم های رنگی کوچکی تو سراسر مسیر نصب شده بود و به وضوح مسیر رو نشون می داد. چند جای مسیر تابلوهای یادبود از شهدای سبلان -روحشون شاد- نصب بود و همه جا پر بود از سنگ نوشته هایی که جلوه ی ناخوشایندی به کوه می داد.
جز چند استراحت کوتاه و کمتر از 10 دقیقه، تنها یک بار حدود 30 دقیقه برای صبحونه ایستادیم. بعد از گذشتن از «سنگ محراب» و عبور از چند یخچال ، ساعت 10:15 دقیقه اوج عظمت و زیبایی قله ی سبلان رو تو سبزی زلال و پاک دریاچه دیدیم.

دریاچه ای سبزآبی، زیبا و زلال، در احاطه ی دیواره های سنگی بلند.



قله غربی ترین صخره ای بود که در سمت راست (شمال) دریاچه قرار داشت.
چند دقیقه بعد بر فراز سومین قله ی بلند ایران، عکس یادبود انداختیم.

لحظه های آکنده از شگفتی و هیجان و نیایش، سرد بود و توأم با بادی تند. مجال بلندتر پریدن نبود!
ساعت 11:30 قله رو ترک کردیم و کمی بعد نگین سبز ساوالان رو هم بدرود گفتیم.
مسیر برگشت با وجود ارتفاع زدگی یکی از همنوردهامون و چند توقف برای بهبود حال ایشون، با سرعت بیشتری همراه بود.
با کم کردن ارتفاع حال دوستمون بهتر شد و بعد از ظهر ساعت 15:15 به پناهگاه رسیدیم. نهار مختصری صرف کردیم و با سرعت کوله ها رو پیچیدیم و به راه افتادیم.
مه با سرعت خارق العاده ای بالا می اومد و گیرایی خاصی به فضای کوهستان می داد.

چهره های گشاده و شاد ساکنان دامنه های ساوالان به ما قوت قلب می داد و خستگی راه رو از تنمون دور می کرد.

حدود ساعت 8 ، بعد از سه ساعت کوهپیمایی، به شابیل رسیدیم. و بعد از حمام آبگرم به اردبیل برگشتیم.
بازدید از چند مکان زیبا و دیدنی درادامه ی سفر، لحظه های خوش و پرخاطره ای رو برامون رقم زد.
صبح دوشنبه ی آفتابی و خنک، کنار دریاچه ی نئور (واقع در جنوب اردبیل):


بعد از ظهر دوشنبه ، ساحل دریای خزر:

صبح سه شنبه، بازدید از قلعه رودخان (23 کیلومتری جنوب غربی فومن) ، در دل جنگل های انبوه و زیبای گیلان:



و نهایتن بازدید از روستای تاریخی ماسوله (بعد از ظهر سه شنبه):



و چهارشنبه 28 مرداد، خستگی راه و تحمل گرما و ... ساعت حدود 10 شب بود که به مرودشت رسیدیم.
و پایان صفحه ای دیگر از دفتر صعودهای بلند ما.

سرپرست برنامه : علی اکبر فلاحی
نفرات شرکت کننده در برنامه : خانم ها محبوبه شعبانی ، الهام صفایی ، حبیبه نجات و آقایان عزیز جوکار ، سجاد شعبانی ، احسان شیاری ، حامد صفایی ، محسن نصیری (مسئول تدارکات و امور فنی).
منت خدای را عزوجل، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش، مزید نعمت.
یا حق

۱ نظر: